عاٰشِق_ناشِــناس•

عاٰشِق_ناشِــناس•

● #عاٰشِق_ناشِــناس• ❤️‍🩹🍃

‌اخر حریف الینا خانوم نشدم که نشدم..

منو کشوند تا یه کافه نزدیک مدرسه که براش تعریف کنم..

دستمو گزاشتم رو قلبمو زل زدم به پست جدیدش...

_ذوق مرگ نشی یه وقت..

گوشیمو گرفتم سمت الینا..

+ببینش..ببین چقدر جیگره ببین چقدر کراشه..واییی قلبم وای خدایا من اینووو میخواااام..

_از دست رفتی..به خودت بیااااا

تو که رو کسی کراش نمیزدی..پسرا رو ادم حساب نمیکردی چت شد یهو..

الینا حرف میزد ولی من دونه دونه کامنت های زیر پستشو میخوندم..

با خوندن هر کدوم اخمام بیشتر توهم میرفت..

_رویا؟تو موودی هستی بخدا..چته؟چرا مثل برج زهرمار به گوشیت نگاه میکنی؟

+کاش گوشیش بیفته دستم..اون وقت تمام دخترایی که فالوش کردنو بلاک میکنم..

_وای رویا خانوم تو که حسود نبودییی...

الینا شروع کرد با مسخره کردن..

ولی خبر نداشت اتیش حسادت داشت منو میکشت..

اون دخترا حق ندارن عشق منو فالو کنن..

عین دختر بچه ها لج کرده بودم..

┈┄╌╶╼╸◖ 💌🌿 ◗╺╾╴╌┄┈